آتشکده خاموش

شب است و در گلوی جان خسته ام، تو می دمی و آفتاب می شود

آتشکده خاموش

شب است و در گلوی جان خسته ام، تو می دمی و آفتاب می شود

خاموشی تقوای مانیست

تمامی الفاظ جهان رادراختیارداشتیم و

آن نگفتیم

       که به کارآید

چرا که تنهایک سخن

               یک سخن درمیانه نبود:

_آزادی !

مانگفتیم

توتصویرش کن!